من ستاره ای جسته ام
آزادتر از روح سرکشم
که فلک به هیچ صورتش به بند نکشید
و به تنهایی جانم تنهاست
به سان ره گم کرده ای که از امواج رود ستارگان
گریخته است
من ستاره ای جدیدی را کشف کرده ام
که بی گمان تلاقی نگاهمان خواهد بود
و سوی چشم من بر آسمان
که هر شب از ژرفای دورترین کهکشان اختراع میشود
سوسو می زند، و می سوزد
و من اینجا پا سفت کرده ام که همین را ببینم
و بدین اشتیاق
دیریست تا مرگ را فریفته ام
زیرا و تنها زیرا
من ستاره ی جدیدی یافته ام
بهنام محمدی
آزادتر از روح سرکشم
که فلک به هیچ صورتش به بند نکشید
و به تنهایی جانم تنهاست
به سان ره گم کرده ای که از امواج رود ستارگان
گریخته است
من ستاره ای جدیدی را کشف کرده ام
که بی گمان تلاقی نگاهمان خواهد بود
و سوی چشم من بر آسمان
که هر شب از ژرفای دورترین کهکشان اختراع میشود
سوسو می زند، و می سوزد
و من اینجا پا سفت کرده ام که همین را ببینم
و بدین اشتیاق
دیریست تا مرگ را فریفته ام
زیرا و تنها زیرا
من ستاره ی جدیدی یافته ام
بهنام محمدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر