که زیستن را از شما ننگ باد
تنگ آری شما را که چون عنکبوت زهرآلوده ای، به فراگرد جان معصومم
چنبر زده اید
و از هر کرانه، پایی به ولع در انداخته،
ته مانده ی شرافتم را سر می کشید!
هزار مرگتان باد و باز ننگتان، تا ابد، تا ابد
بهارینه باران وار میگریم، که در سرآمد عمر چون به اضطراب برخیزم
هشت پای عنکبوت ماننده فراز آید بر خفت جان.
فرومرده باد، آری فرومرده باد
و فرومرده تر
و با هر پای دراز، هشت زنجیر برتنیده به پولاد گران؛
آه، آرزو، تا ابد.
بهنام محمدی
تنگ آری شما را که چون عنکبوت زهرآلوده ای، به فراگرد جان معصومم
چنبر زده اید
و از هر کرانه، پایی به ولع در انداخته،
ته مانده ی شرافتم را سر می کشید!
هزار مرگتان باد و باز ننگتان، تا ابد، تا ابد
بهارینه باران وار میگریم، که در سرآمد عمر چون به اضطراب برخیزم
هشت پای عنکبوت ماننده فراز آید بر خفت جان.
فرومرده باد، آری فرومرده باد
و فرومرده تر
و با هر پای دراز، هشت زنجیر برتنیده به پولاد گران؛
آه، آرزو، تا ابد.
بهنام محمدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر